ماه منیر ما ماهانماه منیر ما ماهان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

ماه منیر من ماهان

این وبلاگ تقدیم به ناب ترین هدیه خدا

قصه از اونجا شروع شد که تو شدی ماه منیر آسمون زندگی مامان منیر و بابا سعیدت .

عسل من ، این وبلاگ تقدیم به تو که ناب ترین هدیه خدایی ، به امید روزهایی  که خاطرات شیرین زندگیت رو خودت ثبت کنی .

این وبلاگ هدیه ای از طرف خاله سارا و یه هدیه ناب دیگه خدا کیان کوچولو

به آقا ماهان

بانک

سلام یکی یه دونه من یه اتفاق جالبی که برای تو افتاده که دوست دارم در آینده خودتم وقتی میخونی روی لبانت بیاید، اینجا مینویسم :  چند روز پیش برای کاری مجبور بودم برم بانک و شمارو برای بار اول بردم بانک. اول از همه از دستگاه نوبت دهی خیلی خوشت اومد و هر کس می آمد شما براش دکمرو میزدی و با لبخند خوشگلت میگفتی بفرمایید. خوشبختانه بانک خلوت بود و سریع شماره مارو خوندن و من شمارو نشوندم روی صندلی جلوی باجه و شما هم تا نشستی گفتی: سلام آقا خوبین؟ آقا میرکس دارین؟ و چون بانک خلوت بود صدای بلند شما توی بانک پیچید و همه کلی خندیدن. الهی قربونت برم که همیشه کاری میکنی که من خدارو شکر کنم که جیگری مثل تو دارم. خدایا شکرت ...
24 تير 1392

ماه مبارک رمضان

سلام دوستای عزیزم ماه میهمانی خدارو بهتون تبریک میگم. طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق قرار گیرد و التماس دعا دارم  برای همی بچه های مریض و یه پسر کوچولو 2.5 ساله که عمل قلب باز داره. اگر قابل دونستین مارو هم از دعاتون بی نسیب نذارین. خوش باشین و سلامت ...
19 تير 1392

بعد از اندی

سلام به پسر گلم و سلام به دوستای عزیزم. کلی سرم شلوغ بود و وقت نکردم وب آپ کنم ببخشید . توی این مدت کلی جاهای خوب رفیم، کلی آقا ماهان ما چیزهای خوب یاد گرفت و ماشالا هم کلی بزرگ شده و من برای داشتن همچین فرشته ای خدارو شکر میکنم. اول هر ماه خانواده مادری آقا ماهان جمع میشن دور هم و کلی خوش گذرونی میکنن که پسرم شما توی این روز خودتو هلاک میکنی از بازی؟ پسرم عاشق دوچرخه بازیه فصل تابستون برای شما خیلی خوبه چون کلی آب بازی میکنی روزی یه بار حداقل میری حمام و کلی توی استخرت بازی میکنی. راستی یکی از تفریحاتت بازی با هندوانه هست. این روزا طاها زیاد میاد خونه مامان جون و شما هم تا اونو توی حیاط میبینی سریع دمپایی میپوشی میری خون...
19 تير 1392

ماهان گلی وسط گلها

سلام جیگر طلا مامان عزیزم توی ماه اردیبهشت ما کلی تولد داریم. 1 اردیبهشت تولد عمو عزیز، 5 اردیبهشت بابا جون، 11 اردیبهشت مامان جون و مامان منیره، 12 اردیبهشت کیان کوچولو و آخریش 15 اردیبهشت تولد دایی ایمان. روز تولد دایی ایمان همگی خونه خاله فاطمه جمع بودیم و اما من و شما، مامان جون و خاله ستاره موندیم که فردا بریم جشنواره گل توی پارک گفتگو. خلاصه صبح که شما تا 11 خوابیدی و به بهانه خواب شما همه تا ساعت 11 خوابیدن و ساعت 1:30 تازه راه افتادیم و وقتی رسیدیم شما حسابی بدو بدو کردی، البته کالسکه هم بودا اول کمی توش نشستی ولی بعدش خودت پیاده شدی و هدایتش کردی. پدرمو در آوردی تا ازت عکس گرفتم و چند نفر هم چنتا عکس از شما گرفتن و ...
23 ارديبهشت 1392

شهادت حضرت فاطمه(ص)

شهادت بی بی دوعالمو به همه دوستانم تسلیت میگم. سلام گل پسر نازم روز شهادت حضرت زهرا (ص) شما با بابایی و دایی علی و مجید رفتین هیئت سینه زنی و اول یه مقدار تو خیابون راه رفتین و بعد رفتین تو هیئت. شما هم با سربند یا زهرا وسط دسته راه میرفتی و سینه میزدی (متاسفانه چون وسط مردا بودی نتونستم ازت عکس بگیرم). البته بماند که با طاها اون وسطا چقدر آتیشم سوزوندی وقتی هم از هیئت اومدی غش کردی خوابیدی قربونت برم عزیزم ایشالا حضرت زهرا نگهدارت باشه .     ...
26 فروردين 1392

نوروز 1392

سلام گل همیشه بهارم عیدت مبارک  صد سال به از این سالها سال جدید شده همه چیز نو شده تمیز شده و درختها شکوفه زده و برگهای درختها همه تمیزه. عزیزم برای سفره هفت سین کلی ذوق کردی که و هر کدوم از هفتا سینو صد بار پرسیدی این چیه؟ این چیه؟... منم کلی کیف کردم از این طرز سئوال کردنت. راستی قبل از سال تحویل دوتا ماهی قرمز برات خریدیم که شما کلی مواظبشون هستی که نترسن، غذا داشته باشن و براشون لالایی میخونی. قربونت برم که اینقدر مهربونی. ماهان مامان کلی از عید دیدنی رفتن استقبال کرد و به قول خودت (مید دیدمی)، کلی بهت خوش گذشت هرجا رفتیم شما کلی تفتیش کردی شیرین زبونی کردی و کلی هم عیدی گرفتی. اینم آقا ماهان در سال جدید. ...
19 فروردين 1392

ایام نوروز

قندک مامان سلام بالاخره روزهای نوروز هم تمام شد و همه به کار مشغول شدن و من هم وقت کردم بیام برات خاطراتتو به روز کنم. روز سوم عید با خاله فاطمه و ستاره رفتیم سفر که بسیار هم خوش گذشت و شما هم با عمو عزیزت خاک بازی کردی به مرغ و خروسها غذا دادی، گاوهارو دیدی، تخته و برق(ورق) بازی کردی که بماند وقتی خوابت میگرفت چجوری تو بغل من بیهوش میشدی. ماهان مامان اینجا خوابش میومد و نشسته بود به دریا خیره شده بود.  ماهانی رفته بود کمک عمو عزیزش خرید کنه. قربون اون دستات برم که دوتا تاسا توش جا نمیشه دو دستی میگیری. کلی هم با بابات آتیش بازی کردی چوب جمع کردی پسرم. اینجا هم داره بچم دستاشو گرم میکنه. ...
19 فروردين 1392

ماهان و خرس پو

سلام گل زندگی من ما وقتی جا به جا شدیم پسرم مستقل شد و به قول خودش تو خونه جدید اتاگ (اتاق) داره. بچم برای هیچ کدوم از وسایلی که ما برای اتاقش خریدیم ذوق نکرد و حسابی مارو پکر کرد . اما وقتی فرش اتاقشو خریدیم کلی ذوق کرد و جبران همه ضدحالایی که به ما زده بودو کرد، هر کی خونه ما بیاد اول باید بره فرش اتاق ماهانو ببینه وگرنه ولشون نمیکنه . چند روزی بود میدیدم ماهان تو اتاقش انگار داره با کسی حرف میزنه ولی هر موقع میرفتم متوجه میشد و مثل همیشه منو دعوت به بازی میکرد. اما.... امروز جوری رفتم که متوجه نشد: دیدم روی فرشش خوابیده و داره خرس پو بوس میکنه و به عروسکهای دیگه فرشش میگه خرس منو اذیت ن...
2 فروردين 1392

حرفهای آخر سال

  نوگلم سلام، امید زندگیم سلام عزیزم یه چند وقتیه دلم میخواد باهات حرف بزنم البته وقتی دوتایی تنها هستم میگم و تو هم با دقت گوش میدی و خیره میشی به من. الهی قربون اون نگاهت برم که میخوای به مامان بگی من فعلا از حرفات سر در نمیارم . عزیز دلم سعی کن همیشه خوب باشی به خوبی ها و نعماتی که داری فکر کنی و همیشه به اطرافیانتم توجه داشته باشی. سعی کن آدم موفق و مرد مسئولیت پذیری باشی. آخر هر سال به کارهایی که طول سال انجام دادی فکر کن و همیشه سعی کن کارهای اشتباهتو دیگه انجام ندی. هیچ وقت اجازه نده کسی ازت سوءاستفاده کنه. هیچ موقع هم خدارو فراموش نکن و همه چیزو از او بخواه. آب هرچند آلوده باشد، حتی لجن هم شده باشد، اگر...
28 اسفند 1391