بانک
سلام یکی یه دونه من یه اتفاق جالبی که برای تو افتاده که دوست دارم در آینده خودتم وقتی میخونی روی لبانت بیاید، اینجا مینویسم : چند روز پیش برای کاری مجبور بودم برم بانک و شمارو برای بار اول بردم بانک. اول از همه از دستگاه نوبت دهی خیلی خوشت اومد و هر کس می آمد شما براش دکمرو میزدی و با لبخند خوشگلت میگفتی بفرمایید. خوشبختانه بانک خلوت بود و سریع شماره مارو خوندن و من شمارو نشوندم روی صندلی جلوی باجه و شما هم تا نشستی گفتی: سلام آقا خوبین؟ آقا میرکس دارین؟ و چون بانک خلوت بود صدای بلند شما توی بانک پیچید و همه کلی خندیدن. الهی قربونت برم که همیشه کاری میکنی که من خدارو شکر کنم که جیگری مثل تو دارم. خدایا شکرت ...
نویسنده :
مامان منیره
0:24