بانک
سلام یکی یه دونه من
یه اتفاق جالبی که برای تو افتاده که دوست دارم در آینده خودتم وقتی میخونی روی لبانت بیاید، اینجا مینویسم :
چند روز پیش برای کاری مجبور بودم برم بانک و شمارو برای بار اول بردم بانک.
اول از همه از دستگاه نوبت دهی خیلی خوشت اومد و هر کس می آمد شما براش دکمرو میزدی و با لبخند خوشگلت میگفتی بفرمایید.
خوشبختانه بانک خلوت بود و سریع شماره مارو خوندن و من شمارو نشوندم روی صندلی جلوی باجه و شما هم تا نشستی گفتی:
سلام آقا خوبین؟ آقا میرکس دارین؟
و چون بانک خلوت بود صدای بلند شما توی بانک پیچید و همه کلی خندیدن.
الهی قربونت برم که همیشه کاری میکنی که من خدارو شکر کنم که جیگری مثل تو دارم.
خدایا شکرت
دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی