فروردین و اردیبهشت 1391
سلام جیگر طلا مامان توی بهار این فصل قشنگ مامانی اصلا دوست نداره خونه بمونه و حسابی به شما خوش میگذره، چون هرروز پارک میریم. شما برای اولین بار که سوار الاکلنگ که شدی، اولش ترسیدی و تکون نمیخوردی . وقتی هوا گرم میشه شما هرروز حمام میری و حسابی آب بازی میکنی. عشق مامان حمامو خیلی دوست داره و خدا نکنه کسی حمام بره و ماهانو نبره تمام مدت پشت در حمام وایمیسته و گریه کنان به در حمام میزنه تااون شخص از حمام بیاد بیرون بعدم قهر میکنه. اواخر فروردین ماه بود که دو روز رفتیم خونه خاله فاطمه من و شما موندیم . عمو عزیزت که خیلی شمارو دوست داره به خاطر اینکه با شما بازی کنه زود از سرکار اومد خونه و به همراه خاله ستاره و خ...
نویسنده :
مامان منیره
14:57