ماه منیر ما ماهانماه منیر ما ماهان، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

ماه منیر من ماهان

دعوت به مسابقه

1391/11/24 17:17
نویسنده : مامان منیره
427 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر مامان

خاله سارا مارو دعوت به یه مسابقه کرده، که بعدش ما هم باید ٣تا از دوستامونو دعوت کنیم. خیلی ممنون سارا جونقلب

این اولین مسابقه وبلاگی شماستعینک.

موضوع مسابقه اینه:

هدفتون از ساخت این وبلاگ چی بود؟

این وبلاگ رو دوست خوبم سارا جون (مامان کیان کوچولو) به من معرفی کرد و زحمت درست کردنش هم خودش کشید. قلب

من از دوران بارداریم همیشه یه خاطرات خاص و توی یه دفتر مینوشتم، و شما هم که به دنیا اومدی ادامه دادم وقتی هم که وبلاگت درست کردم بیشتر مینویسم تا روزهایی را که در آینده تو خاطرت نیست با خوندن این وبلاگ به خاطرت بیادلبخند.

وبلاگ مثل یه صندوقچه کوچیک توی خونه های قدیمی میمونه که وقتی درشو باز کنی گرد و غبار و گذر زمان رو میبینی و تمام خاطره ها برات زنده میشن و حالا تو این دنیای شلوغ و پرهیاهو این صندوقچه پیشرفته تر و علمی تر شده که بهش میگن وبلاگ... که اینم قشنگیهای خودشو داره مثل گذشتمون، مثل خاطره هامون...

وبلاگ دوست داره چون بهم میگه مادر شدن یعنی ورود به دهکده کوچیک.... که برای وارد شدن به این دهکده قشنگ باید از دروازه اون رد بشی، و برای رد شدن باید رمز عبور داشته باشی. رمز عبور همون مهر مادریه که بهت رنگ و بوی زندگی میده، بهت نفس میده تا زمانی که زنده هستی زندگی کنی چون یه موجود کوچیک بهت نیاز داره، اون با نفسهای تو نفس میکشه، باهات حرف میزنه و بهت انگیزه میده تا بنویسی که دوسش داری، بهت اجازه نگهداری زیباترین لحظه های عمرت همراه با مهربون ترین عزیزانت میده.....لبخند

امیدوارم بعدها با خوندن این خاطرات لبخند قشنگتو ببینملبخند.

و سه نفر از دوستامون که به مسابقه دعوت میکنیم:

مامان دانیال کوچولو

راضیه جون مامان محمد کیان جیگر

نازی جون مامان پانیذ خوشگله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان دانیال
24 بهمن 91 21:11
سلام مامان منیره جون ممنون که منو به مسابقتون دعوت کردیدمنم دقیقا مثل خودت از وقتی بارداریم شروع شد آشنایی که با وبلاگ نداشتم تمام خاطراتمو روز به روز داخل دفترم مینوشتم تا این که وقتی دانیال5ماهه شد آبجیم این وبو براش ساخت بنظرم وبلاگ بهترین و زیباترین چیزیه که میتونه خاطرات نینی هامونو ثبت کنه وقتی هم که دانیالی بزرگ بشه به مامانش افتخار میکنه که تمام خاطراتشو ثبت کرده خیلی حس خوبیه وقتی که انشاا...بزرگ بشه و با اون همسرشو سوپرایز کنه(البته اگه من بزارم زن بگیره)من که واقعا خوشحالم که واسش این وبو ساختم به خیلی از دوستام هم پیشنهاد دادم که واسه نینی هاشون بسازن ولی بیشترشون بهم خندیدن و گفتن ولش کن بابا حال داری منم اصرار نمیکنم ولی در آینده خودشون میفهمن چه اشتباهی کردن :
مامان راضیه
27 بهمن 91 10:14
مرسی عزیزم
ماهان و ببوس


مامان دانیال
8 اسفند 91 16:41
سلام به مامانی و ماهانی جون کجایین بابا دلمون تنگید به خدااااااااااااااااااااااا


سلام عزیزم ببخشید جابه جا شدم اینترنت نداشتم.
مامان راضیه
8 اسفند 91 19:53
منیره جونم کجایی
دلمون تنگ شده براتون خبری نیست ازت دلواپسمون کردی خانومی
ماهان جونم خوبه؟
امیدوارم هرجا هستی خوب و سلامت باشی عزیزدلم


سلام ممنون که به یادمون هستین جابه جایی داشتم.
مامان دانیال
9 اسفند 91 14:14
آآآآآآآآآآآآآآآهااااااااااااااای کجایین نگرانم بابا