یه روز خوب با یه اتفاق خوب
سلام گوگولو مامان
روز جمعه خونه مامان جون همگی جمع بودیم شما و آقا طاها هم حسابی با هم بازی کردین و خوش گذروندین و البته خونه مامان جون هم زیرو رو کردین.
اینجا مثلا داشتین با همدیگه برنامه عمو پورنگ میدیدید که شما نمیدونم گوشی مامانو از کجا گیر آورده بودی و بی صدا داشتی باهاش بازی میکردی.
عزیزم خبر خوب اینه که همسایه مامان جون میخواد خونشو که دیوار به دیوار خونه مامان جون هست به ما با یه قیمت خوب اجاره بده. البته از خونه خودمون بزرگتره و یه بالکن بسیار بزرگ داره که جون میده برای بازی کردن شما. بعد از اجاره دادن خونه خودمون به اون خونه نقل مکان میکنیم.
عزیز دلم بابایی داره تلاش میکنه برای راحتی ما. تو باید قدر بابایی رو بدونی چون اون خیلی شمارو دوست داره.
بابایی ما خیلی دوست داریم
عزیز دل مامان روزهای تعطیل وقتی بیدار میشی میبینی بابایی خونه هست خیلی ذوق میکنی و برای اینکه بابارو از روی تخت بلند کنی میری عینک بابایی رو میزنی تا اون بلند بشه .
وروجک من که میدونی چجوری به هدفت برسی دوست دارم زیاد