ماه منیر ما ماهانماه منیر ما ماهان، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

ماه منیر من ماهان

روزی که فرشته کوچولومو تو بغلم گرفتم

1391/10/27 15:23
نویسنده : مامان منیره
208 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام

روز 12 آبان 1389 مامانی دردش شروع شدآخ. چند روزی بود که تو دلم خیلی جات تگ شده بود و همش خودتو کش میدادی تا جات باز تر بشه، معلوم بود دیگه دوست نداری اونجا باشیکلافه. منم خونه مامان جون بودم مامان جون فهمیده بود که من درد دارم ولی هرچی ازم پرسید، گفتم: نه. خیلی برنامه برای ورودت داشتم بخاطر همین گفتم: نه که بزاره بیام خونمون تا بتونم خونرو برای اومدنت آماده کنم. عزیزم سرتو درد نیارم که اون شب تا صبح من از درد تو خونه راه رفتم . بعد ساعت 8 صبح بابایی رو بیدار کردم گفتم پسرمون میخواد بیاد پیشمون پاشو بریم بیمارستان، عزیزم بابایی بیچاره که خیلی شب قبلش من ازش کار کشیده بودم بلند شد ولی دوباره اومد پای بخاری خوابید خوابو مامانی دوباره بیدارش کردم خنثی. ولی اینبار خیلی خوشحال بود و داشت خوش تیپ میکرد که مارو برسونه بیمارستان. مامان جون و خاله فاطمه ، خاله ستاره، عمو عزیز، مامان بزرگ و بابا بزرگت، عمه سمانه خلاصه که همه اومدن بیمارستان تو سالن انتظار و برای سلامت به دنیا اومدن  شما دست به دعا بودناسترس. عزیز دلم شما ساعت 6:15 بعداز ظهر 13 آبان 1389 پا به این دنیا گداشته و برای مامانی قشنگ ترین لحظه عمرشو ساختیقلب. تو زیباترین هدیه خداوند بودی برای ما بودی( خدارا هزاران بار شکر)

کارت تولدت

3 ساعت بود که به دنیا اومده بودی عزیزم

عزیزم ببین چقدر پشمالو بودی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان سارا
27 دی 91 16:17
اااااااااااااااای جون من ، عزیزم که وزن و قدت مثل کیان بوده . الهی فدات شم .
مامان یه فسقِلی
27 دی 91 23:08
وبلاگـــــــــــتون مبارک ... ایشالا همیشه از خوشی هاتون توش بنویسید ...



خیلی ممنون
مامان راضیه
28 دی 91 14:32
خوش اومدی ماهان جون
خب مامان منیر حالا که شما تجربه ات بیشتره باید به ما تازه مامان شده ها خیلی کمک کنی ها
مبارکت باشه عزیزم
می دونم که اون لحظات بهترین لحظه است واسه مامانا


خیلی لحظه قشنگی برای یه مادر امیدوارم هیچ خانومی اون لحظه رو از دست نده. امیدوارم شما هم دوران بارداری خوبی را سپری کن و یه فرشته سالم، خوشگل، توپولو تو بغلت بگیری آمین